هری مورگان در «بهار» اصلاً آدم خلافکار و ناتویی نیست. او به رغم تنگدستی سراغ قاچاق، بهخصوص «قاچاق چیزی که بتواند حرف بزند»، نمیرود. ترجیح میدهد قایقش را به توریستهایی که میخواهند ماهیگیری کنند کرایه بدهد. اما دوران، از یک طرف دورانِ رکود اقتصادی است و از طرف دیگر شورشهای انقلابی کوبا. پس هری هنوز «بهار» به پایان نرسیده ورشکست میشود و میرود پی کار خلاف، حتا در «پاییز» و «زمستان» به خلافهای سنگینتر رو میآورد. هر بار که دست به کار خطرناکی میزند یک نفر همراهش است و کمکش میکند. او بعدها، در «زمستان»، میفهمد که«یه مردِ تنها، هر کاری بکنه لامصّب هیچ شانسی نداره.» و این جملهی کلیدی داستان انگار برآمده از زبان خودِ همینگوی است که بعد از شکستهای پیدرپی در زندگیاش احساس تنهایی میکرد. داشتن و نداشتن سه بخش دارد: «هری مورگان: بهار»، «هری مورگان: پاییز»، «هری مورگان: زمستان». جز این، مؤخرهای دربارهی رمان به قلم احمد کساییپور، مترجم رمان، به کتاب اضافه شده است.
داشتن و نداشتن اگرچه سیر زندگی هری را روایت میکند، صرفاً دربارهی زندگی او نیست. همینگوی در این رمان سختی زندگی کارگرهای زحمتکش امریکایی را در سالهای دههی ۱۹۳۰ نشان داده است. این رمان در ۱۹۳۷ نوشته شده است و تنها اثر همینگوی به شمار میرود که در آن رگههایی از نقد سیاسی و اجتماعی وجود دارد. همینگوی اعتقادی به هنر سیاسی نداشت و تا پیش از انتشار داشتن و نداشتن تنها نوشتهاش که جنبهای سیاسی و اجتماعی دارد مقالهای است با عنوان «چه کسی کهنهسربازها را کشت؟»، که در مجلهای چپگرا منتشرش کرده بود. داشتن و نداشتن بیگمان دربارهی نابرابری و بیعدالتی است اما نسبت به انقلابهای کمونیستی هم بدبین است. هری مورگان در بخشی از رمان صراحتاً از انزجارش نسبت به انقلاب کوبا حرف میزند.
این رمان عمق و اثرگذاری رمانهای بزرگ همینگوی (مثلاً خورشید همچنان میدمد یا وداع با اسلحه) را ندارد، اما به دلیل وجود تحرک، متن روان و توصیفهای گیرا و جذابِ بعضی بخشها (مثلاً فصل ماهیگیری جانسن یا آخرین صحنهی تیراندازی در کتاب) رمانی بسیار سرگرمکننده و لذتبخش است.
اولین ترجمهی این رمان به فارسی، از پرویز داریوش، در ۱۳۳۳ صورت گرفته است. آخرین ترجمهاش هم از احمد کساییپور است که به گمان من بهترین ترجمهاش به شمار میرود. احمد کساییپور چند سال پیش خورشید همچنان میدمد را ترجمه کرد و پارسال هم داشتن و نداشتن و آنسوی رودخانه، زیر درختان را. همچنین کتاب ارنست همینگوی، زندگینامهای به قلم آنتونی برجس، ترجمهی کساییپور است. برجس هم رماننویس برجستهای است و کتابش دربارهی همینگوی بسیار خواندنی است و به گمانم دوستداران همینگوی را خوش خواهد آمد.