کتاب میک هارته اینجا بود نامزد دریافت مدال طلا و نقرهای لاکپشت پرنده در اولین دورۀ برگزاری این جایزه شده بود. پژوهشنامۀ ادبیات کودک و نوجوان که بانی برگزاری جشن لاکپشت پرنده است و فهرست لاکپشت را منتشر میکند، در ضمیمۀ فهرست لاکپشت پرنده (شمارۀ چهارم دورۀ جدید) کتاب میک هارته اینجا بود را مختصراً معرفی کرده بود. متن زیر همین معرفی مختصر و مفید است.
بعضی کتابها هستند که موقع خواندنشان دوست داری یک مداد دستت بگیری و زیر جملاتشان خط بکشی؛ جملاتی که میتوانند اشکت را در بیاورند یا صدای خندهات را بلند کنند.
میک هارته اینجا بود، که روایت یک دختر نوجوان از مرگ برادرش است، از همین نوع کتابهاست. در همان صفحۀ اول فیب میگوید که نمیخواهد یک داستان تراژیک تعریف کند تا اشک کسی را در بیاورد، فقط دلش میخواهد از میک بگوید.
او مخاطب را با خود همراه میکند و طوری از برادرش حرف میزند که، بعد از خواندن چند صفحه، انگار سالهاست میک را میشناسیم و با جزئیات رفتاری، لحن حرف زدن، شیطنتها ونوع لباس پوشیدن او آشناییم.
نویسنده شخصیتها را طوری ترسیم کرده که بعد از بستن کتاب باورمان نمیشود این شخصیتها وجود خارجی ندارند و حاصل تخیل نویسندهاند. انگار ما هم همراه فیب برای برادرش عزاداری کرده و دلتنگ شدهایم، انگار موقع خواندن کتاب دست فیب را گرفتهایم و سعی کردهایم او را دلداری بدهیم.
مخاطب نوجوان این رمان موقع خواندن این کتاب با زندگی روبهرو میشود، با تمام تلخیها وشادیهایش. باربارا پارک قبلاً در مجموعۀ جونی بی جونز توانایی خود را در طنزپردازی به نمایش گذاشته بود. این توانایی حتی در داستانی که به مرگ میپردازد هم نمایان میشود.
نویسنده در این کتاب سعی کرده نشان دهد که یک خانواده چطور میتواند در طول زمان با فقدان یکی از عزیزانش کنار بیاید و چگونه شرایط را برای خود آسانتر کند. همین موضوع شاید بتواند این کتاب را برای نوجوانانی که تجربهای مشابه راوی داستان، فیب، داشتهاند قابل توصیه کند.