بهاره آروین، نمایندۀ پنجمین دورۀ شورای شهر تهران، در وبلاگ و کانال تلگرامیاش کتاب فرزند پنجم را معرفی کرده است. فرزند پنجم اثری از دوریس لسینگ، نویسندۀ برندۀ نوبل، است که نشر ثالث آن را با ترجمۀ مهدی غبرایی منتشر کرده. این کتاب روایت زندگی زوجی است که به خوشی روزگار میگذرانند تا اینکه فرزند پنجمشان متولد میشود، فرزندی که ظاهر و کردار و رفتار زشت و نامعمولی دارد. متن زیر بخشی از نوشتۀ بهاره آروین، با عنوان «فرزند پنجم: آوار یک تصمیم»، است:
فرزند پنجم بیش از هر چیز یک استعارۀ قدرتمند است از آنچه جامعه درون خودش خلق میکند و میزاید و استیصالش در مواجهه با این مخلوقاتی که در چارچوب معمول رفتارها و قواعدش نمیگنجند. بن میتواند استعارهای از همۀ مطرودان یک جامعه باشد. مطرودانی که چون عجیب و غیرقابل فهم و ترسناکند طرد میشوند. تنها کسانی که بن دوستانه در جمعشان راه مییابد جوانان ولگرد محلهاند، مطرودانی از نوعی دیگر و بعد دوستان خودش در جوانی، جوانانی بیکار که روزگارشان به خوردن و نوشیدن و دیدن فیلمهای خشن تلویزیون میگذرد. آخر کتاب هریت تنها پشت میز آشپزخانه نشسته است و به همۀ رؤیاهای ازدسترفتۀ زندگیاش فکر میکند. به بن، کسیکه تمام سالهای جوانی خودش و شوهرش، شادی و آسودگی فرزندانش را بر باد داد و دستآخر مثل جوانی ناشناس از خانه رفت.
آدم همهاش به هریت فکر میکند و به تصمیمش، به اینکه چه کار دیگری میتوانست بکند؟ آدم همهاش به استیصال جامعه در برابر مخلوقات زاییدۀ خودش فکر میکند که در جامعه جایی ندارند و همه ازشان گریزانند، به همه آنهایی که ناخواسته مطرودند. آدم میتواند تا ابد به تصمیم هریت فکر کند و به تصمیم جامعه. به اینکه آیا جامعه حق دارد برای شادی و آسایش اکثریت، اقلیت مطرود را حذف کند؟ آیا اگر هریت میگذاشت بن زنجیرشده و تنها در سیاهی آن آسایشگاه بمیرد و در عوض شادی و خوشبختی خانوادهاش را بازمیگرداند اخلاقی عمل کرده بود یا وقتی مادرانه و چه بسا خودخواهانه، بن را به خانواده برگرداند و همه را از خانهاش تاراند؟ آدم میتواند تا ابد به تصمیم هریت فکر کند و به تصمیم جامعه.