دکتر ریو، راوی رمان طاعون کامو، در آخرین سطرهای روایتش با تلخیای که متناسب با پایانبندی داستان نیست، میگوید: «ریو فریادهای شادی را که از شهر برمیخاست میشنید و به یاد میآورد که این شادی پیوسته در معرض تهدید است. زیرا میدانست که این مردمِ شادان نمیدانند، اما […] شاید روزی برسد که طاعون برای بدبختی و تعلیم انسانها، موشهایش را بیدار کند و بفرستد که در شهری خوشبخت بمیرند.» (طاعون، آلبر کامو، رضا سیدحسینی، نشر نیلوفر چاپ یازدهم ۱۳۸۸) شادی مردم طبعاً از پایان کابوس طاعون و باز شدن دروازههای شهر بود، اما دکتر ریو بدبینانه به چیز دیگری فکر میکرد.
حالا، پس از هفتاد سال که از اولین انتشار طاعون در ۱۹۴۷ میگذرد، دانلد ترامپ به رییس جمهوری امریکا انتخاب شده است و این رویداد تیموتی اسنایدر را واداشته که بار دیگر تاریخ خوفانگیز قرن بیستم را ورق بزند و در یادداشتی در صفحۀ فیسبوکش بیست درس از آن دوران را برشمارد. او مورخی برجسته در حوزۀ حکومتهای جبار قرن بیستم است و شباهتهایی میان قدرت گرفتن ترامپ در این دوران و ظهور هیتلر و دیگران در آن سالها دیده است و هشدار میدهد که غلتیدن امریکا هم به دامان فاشیسم محتمل است، و دور از ذهن نیست که طاعون موشهایش را اینبار در این سرزمین بمیراند، اگر از میراث دموکراتیک این سرزمین محافظت نشود. یادداشت فیسبوکی اسنایدر بیش از ۱۸ هزار بار در این شبکۀ اجتماعی همرسان و دستبهدست شد. اسنایدر هم مثالهایی در شرح هر یک از آن بیست درس تاریخی اضافه کرد و آن را به شکل کتاب منتشر کرد.
اگرچه انگیزۀ نوشتن این کتاب برآمدن ترامپ بوده است، مخاطبان آن صرفاً امریکاییها نیستند، درسهای تاریخ فقط برای امریکاییها آموزنده نیست. اسنایدر در این کتاب نشان میدهد که استبداد چگونه شکل میگیرد و رشد میکند، چطور یک ملت ناخواسته در تقویت و گسترش آن شریک میشود و به آن کمک میکند. اسنایدر شرح میدهد که شهروندان برای برانداختن استبداد چه میتوانند بکنند.
کتاب با نقل قول تأملبرانگیزی از لشک کولاکوفسکی آغاز میشود: «در عالم سیاست اینکه بگویید فریب خوردهاید بهانۀ خوبی نیست». اولین سطر مقدمۀ نویسنده هم انگار دنبالۀ نقل قول کولاکوفسکی است: «تاریخ تکرار نمیشود، ولی راه نشان میدهد». درس سوم کتاب «از حکومت تکحزبی برحذر باشید» نام دارد. او در شرح این درس میگوید: «از نظام چندحزبی پشتیبانی و از قواعد انتخابات دموکراتیک دفاع کنید. تا وقتی این فرصت در اختیارتان هست در انتخابات محلی و ملی رأی بدهید.» اما این فقط یک درس از بیست درس رهاییبخش تاریخ است که اسنایدر از آن حرف میزند. عنوان فصلهای دیگر اینهاست: در اطاعت پیشدستی نکنید، از نهادها دفاع کنید، مسئولیت چهرۀ جهان را بر عهده بگیرید، اخلاقیات حرفهای را فراموش نکنید، مراقب شبهنظامیها باشید، اگر باید مسلح باشید خوب فکر کنید، ایستادگی کنید، با زبانتان مهربان باشید، حقیقت را باور داشته باشید، پرسوجو کنید، به چشم دیگران نگاه کنید و احوالپرسی کنید، سیاست بدن را تمرین کنید، برای خودتان یک زندگی خصوصی بسازید، به حرکتهای خوب کمک کنید، از همتایان خود در کشورهای دیگر بیاموزید، گوشبهزنگ واژههای خطرناک باشید، در اتفاقات غیرمنتظره خونسرد باشید، میهندوست باشید، تا میتوانید شجاع و دلیر باشید. کوتاهترین بخش کتاب آخرین بخش است: «تا میتوانید شجاع و دلیر باشید». شاید شرح این بخش آخر کتاب را بتوانید در کتاب کوچک دیگری بجویید که تازگی منتشر شده است: کتاب گاندی چه میگوید؟ که آن هم دربارۀ مبارزه با استبداد به شیوۀ گاندی است و اهمیت شجاعت و دلیری در نظریۀ او را توضیح میدهد.
از این کتاب سه ترجمۀ همزمان منتشر شده است که من از کیفیت دو تای آنها بیخبرم. این یادداشت را براساس ترجمۀ بابک واحدی نوشتهام که از کیفیتش هم راضی بودم. بابک واحدی این کتاب را با اجازۀ اسنایدر و با هماهنگی او ترجمه کرده است. کتاب همچنین مزین به طرحهایی از حسن کریمزاده است. با وجود این راستش ترجمۀ سهبارۀ این کتاب استثنائاً مایۀ تأسفم نبود، چون از جمله کتابهایی است که دوست دارم مخاطبان فراوانی داشته باشد و لابد این تعدد ترجمه کمک میکند بازارش گرمتر شود.