با پیروزی انقلاب، شهربانی سیرجان به عنوان مهمترین نماد حکومت، بدون درگیری خاصی به دست مردم میافتد و از فردای بیستودوم بهمن، بسیاری که تا آن روز نسبت انقلاب مردد بودند، بهخصوص در میان اقشار بیسواد و روستاییان،انقلابی میشوند. حالا ممسجد به محل تشکیل دادگاه انقلاب برای ساواکیهای شهر تبدیل میشود و اگرچه برخی انقلابیون به تقلید از حوادث تهران و اعدام امرای ارتش به دنبال اعدام وابستگان حکومت پهلوی در سیرجان اند، اما توفیقی نمییابند. روایت زیدآبادی از حوادث سالهای ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۰ و دوران آزادیهای نسبی گروهها و دستههای مختلف سیاسی در شهر سیرجان نیز جالب توجه است. آنچنان که هواداران حزب جمهوری اسلامی، مجاهدین خلق، گروههای مارکسیست، جنبش مسلمانان مبارز، دوستداران شریعتی و… هر کدام به شکلی در مساجد و مدارس برای جذب نیرو تلاش میکنند: «نوجوانانی مانند من در آن زمان چونان بوتهای رها شده در بیابان، در معرض تندبادهایی از احساس و هیجان خالص بودند که از هر سو میوزید و آنها را به این طرف و آن طرف میکشاند تا سرانجام در گوشهای قرار بگیرند یا گرفتار آیند.» زیدآبادی در میان تندبادها در آن ایام نوجوانی در کنار اندیشههای علی شریعتی آرام گرفت؛ و جالب آنکه یک ماه قبل از پیروزی انقلاب یکی از جوانان روستایی به او گفته بود اگر انقلاب پیروز شود، «دکتر شریعتی قطعاً رییسجمهور ایران خواهد شد»! در اولین ماههای پیروزی انقلاب قصۀ حسن و محبوبه را به پیشنهاد کتابدار کتابخانۀ سیرجان میخواند اما شوری در او برنمیانگیزد، تا زمانی که «آن شب خاص» فرا میرسد. شبی که در مسجد صاحبالزمان فیلمی دربارۀ دکتر شریعتی با عنوان آری، اینچنین بود برادر میبیند. فیلم آغاز میشود وصدای شریعنی در مسجد طنین میافکند که «من از نقطهای برخاستم، کویر! جایی که آبادی نیست، آسایش و رفاه و برخورداری نیست، فقر است و رنج و محرومیت.» در همین لحظۀ خاص است که واژگان شریعنی همچون «باران سیلآسا» بر تن و روان زیدآبادی جاری میشود و نوجوان سیزده ساله مطالعۀ آثار شریعتی را با جدیت پی میگیرد. این بار با ابوذر و کویر آغاز میکند و در ادامه کویر تبدیل به کتابی میشود که همواره قبل از خوابیدن میخواند. به این ترتیب در دورانی که اندیشههای مساواتطلبانه و ضدطبقاتی مارکسیستها سکۀ روزگار است، او به رغم «وضع فلاکتبار زندگی»اش، نه جذب مارکسیسم، که جذب «عرفان، آزادی و عدالت» در اندیشههای شریعتی میشود و مطالعۀ آثار شریعتی او را به فردی «آرمانگرا و ایدئالیست- آن هم بهصورت مطلقگرا» تبدیل میکند.
فقر و امید
«از سرد و گرم روزگار» جلد اول زندگینامۀ خودنوشت احمد زیدآبادی است. علی ملیحی، روزنامهنگار، در شمارۀ 47 ماهنامۀ «اندیشه پویا» یادداشتی در معرفی این کتاب نوشته است که متن آن را اینجا میخوانید.
