پسرکی با پیژامۀ راهراه از آن دست کتابها است که اگر آن را به دست بگیرید، تا آخر کار زمینش نخواهید گذاشت. همانطور که نویسنده هم با همین سرعت داستان را نوشته است (بوین پیشنویس اولیه را ظرف دو روز و نیم نوشته است). کتاب پس از انتشار در ردۀ کتابهای نوجوانان قرار گرفت و جوایزی هم در همین رده نصیب نویسنده کرد، اما به علت مفاهیم عام و انسانیاش، به سرعت به رمانی محبوب میان بزرگسالان بدل شد و فیلمی نیز با اقتباس از آن به روی پردۀ سینماها آمد.
نویسنده در این کتاب داستان کودکانی را به تصویر کشیده است که هیچ تصوری از دیوار و سیم و حصار ندارند. کودکانی قرار گرفته در دنیایی بیرحم که یا باید در جایگاه شکنجهگر باشند و یا در جایگاه قربانی. چارۀ دیگری نیست، هیچ حدودی میان این دو نیست، مگر حصاری باریک که این دو را از هم جدا میکند. نویسنده با انتخاب دو کودک به عنوان قهرمان و شخصیت مکمل، هوشمندی خاصی به خرج داده و بدین طریق به راحتی توانسته ارزشهای انسانی و اخلاقی را به صورت گفتوگوی میان این دو کودک مطرح کند؛ بدون هیچ پیش فرض، تعصب و قضاوتی – گفتوگویی فارغ از هر ایسم. برونو به قدری از محیط شرارتآمیز اردوگاه و زمانهاش دور است که به هیچ عنوان درکی از اتفاقات هولناک پیرامون خویش به دست نمیآورد. در داستان معصومیت برونو و شموئیل در تقابل با پلیدی سربازان نازی – محور شرارت وقت- قرار دارد و همین معصومیت است که در حین خواندن گفتوگوها، به صورت آنی مخاطب را تحت تأثیر قرار میدهد.
جان بوین در هنگام نگارش این اثر، اردوگاه آشویتس را مدنظر داشته است، با این حال از نام بردن اردوگاه خودداری میکند. زیرا حصار و اردوگاه تنها در آشویتس و آلمان نازی وجود نداشت و ندارد، بلکه متعلق به تمام اعصار و دورههای تاریک انسانی است «نظیر حصارهای سیم خاردار مثل اینجا، در همهجای دنیا وجود دارند. آرزو میکنم شما هرگز با چنین حصار سیم خارداری روبرو نشوید».
جان بوین نویسندۀ کتاب، در ایرلند متولد شده و تاکنون شانزده رمان برای نوجوانان و جوانان نوشته است. کتاب پسرکی با پیژامۀ راهراه یکی از رمانهای اوست که بیش از هفت میلیون نسخه در سراسر جهان فروخته و در سال 2008 فیلمی با اقتباس از آن به کارگردانی مارک هرمان ساخته شده.